کد مطلب:77669 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

خطبه 185-در وصف منافقان











و من خطبه له علیه السلام

یصف فیها المنافقین.

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است كه ذكر می كند در آن صفت منافقان را.

«نحمده علی ما وفق له من الطاعه و ذاد عنه من المعصیه و نساله لمنته تماما و بحبله اعتصاما.»

یعنی می ستائیم خدا را بر چیزی كه توفیق داد مر آن چیز را به بندگانش از طاعت و فرمانداری، یعنی اسباب و شرایط طاعت را كرامت كرد و بر چیزی كه منع كرد بندگانش را از او از معصیت و سركشی، یعنی اسباب منع از معصیت را مرحمت كرد و درخواست می كنم از او تمام كردن مر منت او را به رسانیدن به ایمان كامل و قرب شامل و چنگ در زدن به ریسمان رسیدن به او را به اثبات و استحكام در علم و عمل.

«و نشهد ان محمدا عبده و رسوله، خاض الی رضوان الله كل غمره و تجرع فیه كل غصه و قد تلون له الادنون و تالب علیه الاقصون و خلعت الیه العرب اعنتها و ضربت الی محاربته بطون رواحلها، حتی انزلت بساحته عداوتها، من ابعد الدار و اسحق المزار.»

یعنی شهادت می دهم اینكه محمد صلی الله علیه و آله بنده ی خاص او و فرستاده ی اوست، فرورفت در هر شدائدی از جهت رسیدن به خشنودی خدای تعالی، و نوشید پیاپی هر غصه را در خشنودی خدا و متغیر و مختلف شدند از برای او به حالات مختلفه نزدیكان و خویشان او و جمع گشتند بر مخالفت او بیگانگان او و كندند طائفه ی عرب به سوی حرب او لجامهای اختیار خود را، و زدند بر شكمهای حیوانهای باركش خود و راندند آنها را در حركت به سوی جنگ با او، تا اینكه فروآوردند در فضای خانه و مملكت او دشمنی

[صفحه 822]

خود را، از دورترین خانه و سرا و دورترین زیارتگاه و منزلگاه.

«اوصیكم عبادالله بتقوی الله و احذركم اهل النفاق، فانهم الضالون المضلون و الزالون المزلون، یتلونون الوانا و یفتنون افتنانا و یعمدونكم بكل عماد و یرصدونكم بكل مرصاد. قلوبهم دویه و صفاحهم نقیه. یمشون الخفاء و یدبون الضراء. وصفهم دواء و قولهم شفاء و فعلهم الداء العیاء.»

یعنی وصیت می كنم شما را ای بندگان خدا به پرهیزكاری خدا و می ترسانم شما را به مردم منافق، پس به تحقیق كه ایشان گمراه كننده اند و لغزنده و لغزاننده اند، رنگ به رنگ و حال به حال شونده اند به رنگها و حالهای مختلفه. كرده اند از نوعی به نوعی از كارها به انواع مختلفه، قصد می كنند شما را به هر تكیه گاهی و انتظار شما می كشند در هر گذرگاهی، دلهای ایشان دردآلود است و صورتهای ایشان پاك. راه می روند تند در پنهان و می جنبند كند در آشكار. توصیف ایشان دوای درد است و گفتار ایشان شفای مرض است و كردار ایشان درد بی درمان.

«حسده الرخاء، و موكدوا البلاء و مقنطوا الرجاء. لهم بكل طریق صریع و الی كل قلب شفیع و لكل شجو دموع، یتقارضون الثناء و یتراقبون الجزاء. ان سالوا الحفوا و ان عذلوا كشفوا و ان حكموا اسرفوا. قد اعدوا لكل حق باطلا، و لكل قائم مائلا و لكل حی قاتلا و لكل باب مفتاحا و لكل لیل مصباحا.»

یعنی حسد برندگان فراخ روزیند و محكم كنندگان بلا و مصیبتند و نومیدكنندگان امیدند. از برای ایشان در هر راهی اوفتاده ای است و به سوی هر دلی شفیعی است و از برای هر سوزش دلی اشكها است. به قرض می دهند به یكدیگر ستایش را و چشم داشتند از یكدیگر جزاء و احسان را، اگر چیزی بخواهند الحاح و اصرار كنند و اگر ملامت كنند اظهار كنند عیب را و اگر حاكم گردانند ایشان را در حكومتی اسراف كنند. به تحقیق كه آماده سازند از برای هر حقی باطلی را و از برای هر راستی كجی را و از برای هر زنده ای كشنده ای را و از برای هر دری كلیدی را و از برای هر شبی چراغی را. یعنی صاحب انواع حیله و انحاء مكرند.

[صفحه 823]

«یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا به اسواقهم و ینفقوا به اعلاقهم، یقولون فیشبهون و یصفون فیموهون، قد هینوا الطریق و اضلعوا المضیق، فهم لمه الشیطان، و حمه النیران، (اولئك حزب الشیطان، الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون.»

یعنی وصل می كنند طمع مردم را به نومیدی تا اینكه برپا كنند بازار كار خود را به سبب یاس مردم و رواج دهند امتعه و مالهای خود را. می گویند سخنی، پس مشتبه می سازند بر مردم و توصیف می كنند امری را پس زراندود می كنند و آسان می گردانند راه باطل را، در پهلو می گذارند تنگنا را، پس ایشان جماعت شیطانند و چشمه ی آتشند. «آن جماعت طائفه ی شیطانند، آگاه باش كه طائفه ی شیطان زیانكارانند».

[صفحه 824]


صفحه 822، 823، 824.